یکشنبه

سلام...نميدونم چي بنويسم...دارم مثل يه مار...بهتره بگم مث يه كرم تو خودم ميپيچم...

دوشنبه

گويا در كامنت گذاشتن مشكلي وجود داره كه حل شد.

شنبه

گریه میکنم,
آنقدر میگریم تا نبینمت ,
تا فکر کنم غرق در دریایم !

دستانم را جلوی چشمانم میگذارم,
تا نبینم , نشنـَوَم , نگویم؛
اما سخت است نبوییــدنت
.

من میگریم؛
فقط , تو آرام باش!

کاش زمانی که در چشمانت نگاه می کردم؛
میتوانستم حرف دلم را بگویم
که تلخ شیرین است از توجدا شدن.
اما میترسم!
میترسم با صدایم از خواب ناز بیدار شوی,
خوابی که سالهاست در آنی
.

جمعه

کمی هم بخندیم!

مزن بر سر ناتوان دست زور سرش میشکند احمق بی شـعـــور

خداوند گر زحکمت ببندد دری زرحمت ببندد قفل محکــــــمتری

اگر داری تو عقل و دانش و هوش بخر هوندا بزن هندل بپــــر روش

بنی آدم اعضای یکدیـــــــــــــگرند که مثل سگ به هم مـــــــی پرنــد

چو عضوی بدرد آورد روزگار که پنچر شود چرخ آموزگــــــــار

تو کز محنت دیگران بی غمی گمونم پسر عمـــه شلغمـــــــــــــی



دروغ




دروغ میگفت دیگری را دوست داشت. بارها گفتم :دوستم داری گفت: آری. تا دیری


خاموش بودم ولی آخر از پای شکیب افتادم و گفتم:راست بگو تو را خواهم بخشید آیا

دل به دیگری بستی؟ گفت :نه! فریاد زدم: بگو راستش را بگو هرچه هست تو را

خواهم بخشید و از گنهت هرچند سنگین باشد خواهم گذشت.عاقبت با آرزوی فراوان

پیش آمد و گفت:مرا ببخش دیگری را دوست دارم.گفتم:حال که سال ها تو به من

دروغ گفتی این بار من به تو دروغ گفتم...

" تو را نخواهم بخشید "


,Behind an able man
there are always other able men

پنجشنبه

زندگی حکایت عجیبی است،
من تو را دوست دارم,
تو دیگری را و دیگری مرا
و همه ما تنهاییم

آلفرد هیچکاک

سلام دوستان...